ادبیات شفاهی در کهگیلویه و بویراحمد؛ گنجینهای خاموش در سایه فراموشی ادبیات شفاهی، ستون فقرات حافظه فرهنگی هر قوم است. در استان کهگیلویه و بویراحمد، این ادبیات در قالب ضربالمثلها، داستانهای حماسی، متلها، ترانههای کار، لالاییها و سوگسرودهها جریان داشته و دارد. آنچه این میراث را از دیگر منابع فرهنگی متمایز میسازد، انتقال آن […]
ادبیات شفاهی در کهگیلویه و بویراحمد؛ گنجینهای خاموش در سایه فراموشی
ادبیات شفاهی، ستون فقرات حافظه فرهنگی هر قوم است. در استان کهگیلویه و بویراحمد، این ادبیات در قالب ضربالمثلها، داستانهای حماسی، متلها، ترانههای کار، لالاییها و سوگسرودهها جریان داشته و دارد. آنچه این میراث را از دیگر منابع فرهنگی متمایز میسازد، انتقال آن از سینه به سینه، در بستر زندگی روزمره مردم است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی صدای باشت، پیرزنی که کنار تنور، داستان “میر نوروز” را برای نوهاش تعریف میکند یا چوپانی که در کوهسار، ترانهای لری میخواند، در واقع بازیگر صحنهای بزرگ از حافظه قومی و تاریخی مردم منطقه است. در لابهلای این روایتها، مفاهیم بلند اخلاقی، فلسفی، دینی و حتی آموزشی نهفته است.
با گسترش ارتباطات دیجیتال و تضعیف مناسبات سنتی خانوادگی، این گنجینهی زنده با سرعت نگرانکنندهای رو به خاموشی میرود. کودکان امروز نهتنها روایتهای محلی را نمیدانند، بلکه حتی واژههایی از گویش بومی را نیز نمیشناسند.
ضرورت دارد نهادهای آموزشی، پژوهشی و رسانهای، با پروژههایی هدفمند برای گردآوری، مستندسازی و بازتولید ادبیات شفاهی اقدام کنند. انتشار کتابها، پادکستهای صوتی، تولید انیمیشن بر اساس متلهای محلی و ثبت دیجیتال این گنجینه، میتواند راهی برای نجات آن باشد.
صدای باشت نیز میتواند با راهاندازی بخش “روایتهای مادربزرگها”، مجموعهای ماندگار از این فرهنگ شفاهی را در اختیار مخاطبان بگذارد؛ تا پیش از آنکه آخرین راویان خاموش شوند.
ادبیات شفاهی، کتابی است که اگر اکنون ننویسیم، فردا برای همیشه بسته خواهد شد.
پدیدآورنده:
احمد فرهادی نیک – پژوهشگر فرهنگ عامه و داستانهای شفاهی